اشاره: مدتی بود به دنبال یادداشتی در ذهنم بودم برای درج در این صفحه. چیزی نیافتم که به کار آید. تا اینکه کلمات زیر را در پایگاه عدالتخانه جستم! البته اقتباسی است از وبلاگ سرباز از دوستی نادیده به نام روح الله رضوی. امیدوارم مؤثر افتد.
عارف بالحسین
این پست را به شهید عارف حسین حسینی اختصاص داده ام. حق هم داریم وقتی نام عارف حسین حسینی را می شنویم هیچ چیزی به ذهنمان خطور نکند. آنقدر اسطوره برایمان ساختهاند که نوبت به امثال عارف حسین حسینی نرسد. امیدوارم که دنبال کنید.
* با امام در نجف آشنا شد و همین شد که در متن وقایع سیاسی زمان خود قرار گرفت.
* چندی بود که آیت الله العظمی حکیم به دلیل مخالفت با حزب بعث در شهر کوفه محاصره شده بود. مردم عراق نیز از او حمایت نکرده بودند. تعدادی از طلاب نجف تصمیم به دیدار با ایشان گرفتند. در کنار منزل ایشان پلیس با طلاب درگیر شد. در این بین یکی از نیروهای پلیس دست دراز کرد تا عمامه را از سر یکی از طلاب بردارد، که ناگهان شهید عارف حسین حسینی با مشت به سینه او کوبید و او را نقش زمین کرد. مردم کوفه نیز به کمک نیروهای پلیس آمدند و شهید عارف حسین حسینی را به زندان انداختند. پس از یک ماه زندان، شهید عارف حسین از عراق بیرون رانده شد.
* وقتی از عراق بیرون رانده شد و دیگر اجازه ورود او به عراق داده نشد. سال 1353 برای ادامه تحصیل به قم سفر کرد. حضور وی در تظاهرات علیه حکومت شاه و تحریض دیگر طلاب پاکستانی برای شرکت در تظاهرات منجر به دستگیری وی توسط ساواک و اخراج وی از ایران شد.
* بعد از انقلاب در پاکستان، تحولی اساسی در وضعیت فرهنگی سیاسی شیعیان ایجاد کرد. امام خمینی را به عنوان ولی امر مسلمین جهان و رهبر جهان اسلام معرفی کرد. ششم جولای سال 1986 زمانی که ضیا الحق دیکتاتور معروف پاکستان بر سر قدرت بود و کسی جرات اظهار نظر نداشت رسما اعلام کرد که وارد سیاست شده است. در همان اوایل به دست گرفتن رهبری نهضت جعفری شیعیان پاکستان، مخالفت خود را با حکومت اعلام کرد.
* «برای ما تعجب آور نیست اگر میبینیم برای ایجاد اختلاف بین مسلمانان پاکستان مسجدی به نام (مسجد فیصل) در اسلام آباد ساختند و یا برای ایجاد اختلاف در بین مسلمانان پاکستان، دانشگاههایی را بوجود آوردند. ... برای منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر در میآورند؛ ولی ما این منطق را درک نمیکنیم، آن که آل سعود به چه دلیل برای از بین بردن انقلاب نیکاراگوا به نهضت ضد انقلابی «کنترا» کمکهای مالی میکند؟! آمریکا که خود را جمهوری خواه و حکومت خود را جمهوری میانگارد، ببینید در «پاناما» به چه توطئههایی که علیه پاناما دست نمیزند. «گرانادا» را ببینید که آمریکا چگونه بوسیله ارتش خود، حکومت آنجا را سرنگون و حکومتی مطابق خواستههای خود در آنجا بوجود آورد. این آمریکا که به «مسکو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدریس میکند. ما در رابطه با همین حقوق بشر میپرسیم: آقای «ریگان»! شما سخن از حقوق کدام بشر را مطرح میکنید؟ آیا فلسطینیها بشر نیستند؟ آیا در لبنان بشر نیست؟ «ویتنامیها» بشر نبودند؟ در آفریقای جنوبی بشر نیست؟ آنهایی که در ایران در هواپیما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ این کدام بشر است که آمریکا از آن دم میزند؟ این بشر همان بشری است که برای منافع آمریکا کار کند. چه این بشر، یهودی باشد و چه حکّام به اصطلاح مسلمان!»
* قرار بود صبح ۱۴ مرداد (۱۳۶۷) سخنرانی مهمی در مورد آینده سیاسی کشور پاکستان ایراد کند. مردم هم از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند. برای گرفتن وضو رفته که بود که در حین بازگشت از پله ها، ناگهان با صدای لا اله الا الله نقش زمین می شود. وقتی دورش جمع می شوند، می بینند گلوله سر و سینه اش را شکافته است. ناشناسی به سلاح مجهز به صدا خفه کن او را به هدفش رساند.
* « ... گرچه این حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانیت متعهد اسلام را جریحه دار نمود، ولی مسئلهای دور از انتظار ما و ملتهای مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان، که خود طعم تلخ استعمار را چشیده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خویش را بدست آورده است، نبود. درد آشنایان جوامع اسلامی، هم آنان که با محرومان و پا برهنگان میثاق خون بستهاند، باید توجه کنند که در آغاز راه مبارزهاند و برای شکستن سدهای استعمار و استثمار و رسیدن به اسلام ناب محمدی (ص) راه طولانی در پیش دارند و برای امثال علامه عارف حسین حسینی (ره) بشارتی بالاتر از این نبوده است که از محراب عبادت حق عروج خونین «ارجعی الی ربّک» خویش را نظاره کند و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سر چشمه نور گردد.»
روح الله الموسوی الخمینی
صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۷ و ۹